وبلاگ ادبستان ؛عقیل پورخلیلی

در حق من هرکه خواهد هر چه گوید گو بگوی / من نخواهم داشت دست از دامن دلدار خویش

وبلاگ ادبستان ؛عقیل پورخلیلی

در حق من هرکه خواهد هر چه گوید گو بگوی / من نخواهم داشت دست از دامن دلدار خویش

جزوه ی ادبیات فارسی سوم انسانی


جزوه ی ادبیات فارسی سوم انسانی

( ترم اول )


جزوه ی ادبیات فارسی سوم انسانی

( ترم دوم )

نظرات 1 + ارسال نظر

روزی ملا نصرالدین از همسایه اش یک دیگ قرض گرفت. و موقع پس دادن به صاحبش یک قابلمه کوچیک همراه دیگ به او داد. همسایه با تعجب گفت این قابلمه برای من نیس ملا نصرالدین در جواب گفت: دیگ تو زاییده و این بچه اش هست. همسایه با تعجب گفت مگر چنین چیزی ممکن است و خوش حال شد او دیگ و قابلمه را پس گرفت و بسیار خوش حال بود بعد از مدتی ملا نصر الدین دوباره دیگ را قرض گرفت در، بار دوم هر چقدر همسایه منتظر ماند دید ملا نصرالدین دیگ او را پس نمیاورد همسایه به جلو درب ملا رفت و گفت پس دیگ من چه شد ملا گفت دیگ تو مرده است همسایه با تعجب گفت مگر چنین چیزی ممکن است ملا گفت چطور دفعه قبل زاییده بود الان هم مرده دیگ ملا نصر الدین سیاستت تو حلقم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد