در حق من هرکه خواهد هر چه گوید گو بگوی / من نخواهم داشت دست از دامن دلدار خویش
درباره من
بنده عقیل پورخلیلی ، دبیر دبیرستان های اسلامشهر ( تهران ) هستم . (09389452277) . هدف بنده از راه اندازی دو وبلاگ زیر پاسداری از فرهنگ و ادبیات فارسی و به تبع آن احیا و زنده نگهداشتن گویش ها و آداب و رسوم محلی تنکابن خصوصاً روستای ییلاقی لاکتراشان و همچنین کمک به دانش آموزان دبیرستانی برای دسترسی بهتر به جزوه های کمک آموزشی و آزمون های تستی و تشریحی و برطرف نموده مشکلات آموزشی دیگر می باشد .
www.pourkhalili.blogsky.com www.laktarashan.blogsky.com
ادامه...
روزی ملا نصرالدین از همسایه اش یک دیگ قرض گرفت. و موقع پس دادن به صاحبش یک قابلمه کوچیک همراه دیگ به او داد. همسایه با تعجب گفت این قابلمه برای من نیس ملا نصرالدین در جواب گفت: دیگ تو زاییده و این بچه اش هست. همسایه با تعجب گفت مگر چنین چیزی ممکن است و خوش حال شد او دیگ و قابلمه را پس گرفت و بسیار خوش حال بود بعد از مدتی ملا نصر الدین دوباره دیگ را قرض گرفت در، بار دوم هر چقدر همسایه منتظر ماند دید ملا نصرالدین دیگ او را پس نمیاورد همسایه به جلو درب ملا رفت و گفت پس دیگ من چه شد ملا گفت دیگ تو مرده است همسایه با تعجب گفت مگر چنین چیزی ممکن است ملا گفت چطور دفعه قبل زاییده بود الان هم مرده دیگ ملا نصر الدین سیاستت تو حلقم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
روزی ملا نصرالدین از همسایه اش یک دیگ قرض گرفت. و موقع پس دادن به صاحبش یک قابلمه کوچیک همراه دیگ به او داد. همسایه با تعجب گفت این قابلمه برای من نیس ملا نصرالدین در جواب گفت: دیگ تو زاییده و این بچه اش هست. همسایه با تعجب گفت مگر چنین چیزی ممکن است و خوش حال شد او دیگ و قابلمه را پس گرفت و بسیار خوش حال بود بعد از مدتی ملا نصر الدین دوباره دیگ را قرض گرفت در، بار دوم هر چقدر همسایه منتظر ماند دید ملا نصرالدین دیگ او را پس نمیاورد همسایه به جلو درب ملا رفت و گفت پس دیگ من چه شد ملا گفت دیگ تو مرده است همسایه با تعجب گفت مگر چنین چیزی ممکن است ملا گفت چطور دفعه قبل زاییده بود الان هم مرده دیگ ملا نصر الدین سیاستت تو حلقم