وبلاگ ادبستان ؛عقیل پورخلیلی

در حق من هرکه خواهد هر چه گوید گو بگوی / من نخواهم داشت دست از دامن دلدار خویش

وبلاگ ادبستان ؛عقیل پورخلیلی

در حق من هرکه خواهد هر چه گوید گو بگوی / من نخواهم داشت دست از دامن دلدار خویش

الله اکبر !!!

* چرا خداوند آب دهان را شیرین. و اشک چشم را شور و آب گوش را تلخ و آب بینی را خنک قرار داده است ؟

امام صادق ع می فرمایند:

+ آب دهان شیرین است تا انسان از خوردن و آشامیدن لذت ببرد.


+ آب چشم شور است برای محفوظ نگه داشتن پیه چشم ؛ زیرا اگر شور نبود ، پیه چشم آب می شد و فایده دیگر آن ضدعفونی کردن چشم است .

+ اما آب گوش و رطوبتش تلخ است برای جلوگیری ورود حشرات ریزکه به خاطر تلخی نمی توانند وارد گوش و از آنجا وارد مغز شوند .

+ آب بینی هم خنک است به خاطر سالم ماندن مغز سر انسان  زیرا اگر آب بینی گرم بود ، باعث جاری شدن مغز به داخل بینی می گردید.

اللّه اکبر
خدا بزرگتر است از آنچه در تصور ماست .
هنگام به دنیا آمدن در گوشمان اذان می خوانند ولی نمازی نمی خوانند!
هنگام مرگ برایمان فقط نماز می خوانند ...
بدون اذان ...
اذان هنگام تولد برای نمازی است که هنگام مرگ می خوانند ...
چقدر کوتاهست این زندگی ...
به فاصله یک اذان تا نماز .

به خیلی چیزا باید فکر کرد و عمیق شد ...

قدر با هم بودن را بدانیم ...


** آیا می دانید بعد از فوت شخص رشد موها تا چندین ماه متوقف نمی شود؟

** آیا می دانید بعد از فوت تنها قسمت چپ مغز تا هفت دقیقه زنده میماند و تمام گذشته خود را بصورت یک خواب مرور میکند! ... لا حول ولا قوة إلا بالله.


** آیامی دانید پس ازمرگ تنها عضوی که تا ۳ روز زنده است ، گوش هست ؟! به همین علت هنگام مرگ تلقین خوانده می شود ؛ سبحان الله

 ** آیامی دانید ......

صورت و ظرایف هنری در شعر حافظ ( ایهام تناسب )

شکر ایزد که به اقبال کله گوشه ی گل

نِخوَت باد دی و شوکت خار آخر شد

در این بیت واژه ی « باد » با دو معنی خود به ذهن انسان می آید : یکی معنی حقیقی آن یعنی « هوا » که مورد نظر شاعر است و دیگری معنی مجازی آن یعنی « غرور » که مورد نظر شاعر نیست ؛ فقط این معنی با واژه ی « نخوت » تناسب دارد .

واژه ی « شوکت » نیز ایهام تناسب دارد : یکی به معنی « شکوه و بزرگی » که مورد نظر بیت است و دیگری به معنی « خار » که مورد نظر نیست و فقط با واژه ی « خار » در بیت تناسب دارد .

***

شود غزاله ی خورشید صید لاغر من

گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی

واژه ی « غزاله » ایهام تناسب دارد :

1- آهو که مورد نظر بیت است .  

2 - آفتاب و خورشید که مورد نظر نیست و فقط با واژه ی « خورشید » تناسب دارد .

***

* در بیت زیر نیز این ارتباط معنایی بین غزاله و خورشید دیده می شود :

آن شاه تند حمله که خورشید شیر گیر

پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود

***

در بیت زیر کدام واژه ها می توانند ایهام داشته باشند ؟! خوب بنگرید :

به آفتاب نظر شیر آفتاب بگیر 

به ابروان دو تا قوس مشتری بشکن

« شیر آفتاب » می تواند اضافه ی تشبیهی باشد یعنی آفتاب همانند شیری تصوّر شده است . در ضمن « شیر » می تواند به معنی « برج اسد » نیز باشد ؛ همان جا که خانه ی مخصوص خورشید است .

همچنین « قوس » هم به معنی « کمان » و هم « یکی از برج های دوازده گانه » است که جایگاه مخصوص سیاره ی مشتری می باشد .

برگرفته شده با تلخیص : ( گمشده ی لب دریا ، دکتر تقی پورنامداریان ، 114 - 115 )



بی اعتباری و ناپایداری دنیا و روزگار و نکوهش آن ( لیلی و مجنون نظامی )

* نظامی نیز در جای جای کتاب لیلی و مجنون همانند دیگر شاعران به نکوهش از دنیا و بی وفایی آن پرداخته است که ذکر ابیاتی از این نوع می پردازیم :

+ این عهد شکن که روزگار است

   چون برزگران تخم کار است

   کارد دو سه تخم را به آغاز

   چون کِشته رسید ، بِدرَوَد باز

   افروزدهر شبی چراغی

   بر جان نَهَدَش ز دود داغی

   چون صبح دَمَد ، بر او دَمَد باد

   تا میرد ازو چنان که زو زاد

   گردون که طلسم داغ سازیست

   با ما به همان چراغ بازیست

   تا در گره فلک بُوَد پای

   هر جا که روی ،‌گره بُوَد جای

   آنگه شَوَد ای گره گُشاده

   کز چار فرس شوی پیاده

( لیلی و مجنون ، تصحیح وحید دستگردی ، ص 205 ، بیت 8 تا 14 )

+ هر روز جهان به جان ربائیست

   انصاف ده ،‌این چه بی وفائیست ؟!

   گیتی که سر ِ وفا ندارد

   گویی که کس آشنا ندارد

( ص 205 ، بیت الحاقی )

+ گردنده فلک شتابگرد است

   هر دم ورقیش در نَوَرد است

( ص 223 ، بیت 17 )

+ او رفت و رویم و کس نماند

   وامی که جهان دهد ستاند

   از وام جهان اگر گیاهیست

می ترس که شوخ وام خواهیست

( ص 235 ، بیت 6 و 7 )

+ کاین هفت خدنگ چار بیخی

   وین نُه سپر هزار میخی

   با حربه ی مرگ اگر ستیزند

   افتند چنان که بر نخیزند

   هر صبح کزین رواق دلکش

   در خرمن عالم افتد آتش

   هر شام کزین خُم گل آلود

   بر خنبره ی فلک شود دود

   تعلیم گر تو شد که اینجای

   آتشکده ایست دود پیمای

( ص 235 ، بیت 11 تا 15 )

+ دستاس فلک شکست خردش

   چون خرد شکست ، باز بردش

( ص 264  ، بیت 3 )

+ در ناف جهان که پیچ پیچ است

   باد است و چه باد هیچ هیچ است

   این هفت سر اژدهای خونخوار

   در گرد تو حلقه است چون مار

( ص 265 ، ابیات الحاقی )

+ دیویست جهان فرشته صورت

   در بند هلاک تو ضرورت

   در کاسه ش نیست جز جگر چیز

   وز پهلوی توست آن جگر نیز

( ص 160 ، بیت 6 و 7 )

+ روز دو در این رحیل خانه

   می باید ساخت با زمانه

( ص 189 ، بیت 12 )

+ کای جان پدر نه جای خواب است

   کایّام دو اسبه در شتاب است

( ص 152 ، بیت 5 )

+ تیری زده چرخ بی مدارا

   خون ریخته از تو آشکارا

( ص 152 ، بیت 8 )


چند عکس قدیمی از دوران دانشگاه ( ارومیه ) ( حدود 18 سال پیش )

* از راست به چپ : ناصر ایگدر آتابای - خانم دکتر فاطمه مدرّسی - جلیلی یوسفی اصل - عقیل پورخلیلی


* از راست به چپ : عقیل پورخلیلی - محمد منصوری - جلیلی یوسفی اصل


* ایستاده ها از راست به چپ : عقیل پورخلیلی - محمد برزی - هادی حنیف نیا - ... - محمد عبداللهی - جعفر بابایی - لطیف حسینی - ... - محمد منصوری - ابراهیم زمکانی - ...

* نشسته ها از راست : جعفر زاده - ناصر آتابای - لطفی - رستم وکیلی - محمد مقدم


* خوابگاه دانشجویی ترم آخر : از راست به چپ : حسن جلالی - جلیل یوسفی اصل - محمدرضا اذعانی ( مهمان ) - عقیل پورخلیلی - محسن ... - ناصر آتابای - محمدی - ... - امیر زندی فر


* خوابگاه دانشجویی ترم آخر : امیر زندی فر - جلیل یوسفی اصل - عقیل پورخلیلی - مهدی قدمی - عبدالناصر ایگدر آتابای - حسن جلالی - محسن ختن لو - حسن زاده و ...


اردوی دانشجویی به مراغه و بناب و دیدن از آثار باستانی مراغه



عرفان اسلامی و بی توجهی به دنیا !!

* یکی از مظاهر درخشان تعلیمات ادب و فرهنگ عرفانی ایران ، مبارزه با بلند پروازی های نفس نافرمان و زیادت خواهی ها و افزون طلبی های سرشت آدمی است که به دلفریبی های زندگانی این جهان مادی فریفته نگردد و بداند که به قول حافظ « این عجوزه عروس هزار داماد است . » ( شرح بر مقامات اربعین ، دکتر دامادی ، ص 37 )

* حکیم سنایی در قطعه ای در مورد جهان می گوید :

این جهان بر مثال مرداری است

کرکسان گرد او هزار هزار

این مر آن را همی زند مِخلَب  ( مخلب یعنی چنگال )

آن مر این را همی زند منقار

آخِرُالامر برپَرَند همه

وز همه بازمانَد این مُردار

* « مجیرالدین بیلقانی » شاعر قرن ششم هجری در ضمن قصیده ای می گوید :

بساز حجره ی وحدت درین مضیق خراب

که روی صبح سلامت بماند زیر نقاب

بر آشیان جهان ، خوشدلی مجوی که کس

نیافت شهپر عنقا در آشیان غُراب

تو را به دست تو سَر می بُرَد زمانه از آنک

عقاب را نتوان خَست جز به پرّ عقاب

* و شعری منسوب به « ابوالفرج رونی » :

فلک دون نواز ، یک چشم است

وان یکی هم میان سر دارد

گاه دستی فرو بَرَد به زمین

تا خری از میانه بردارد

دُم هر خر که آمدش در دست

چون عزیزانش معتبر دارد

بَرَدَش تا به پیش دیده ی خویش

چون ببیند که شکل خر دارد

زَنَدَش بر زمین که خُرد شود

خرِ دیگر به جاش بردارد

* و « عطار » سروده است :

دل بُگسل از جهان که جهان پایدار نیست

واثق مشو به او که به عهد استوار نیست

ورگویدت جهان که به عهدت وفا کنم

مشنو حدیث او که به قول استوار نیست

* نجم الدین رازی گوید :

هست دنیا و دولتش چو سراب

درفریبد ولیک ندهد آب

بس که آورد چرخ ، شاه و وزیر

ملکشان داد و گنج و تاج و سریر

خون درویشکان مکیدندی

مغز بیچارگان کشیدندی

ناگهان تندباد قهر وزید

وز سر تختشان به تخته کشید

* و حافظ نیز در جای جای دیوان به این موضوع اشاره دارد :

+ جمیله ای است عروس جهان ولی هُش دار

   که این مخدّره در عقد کس نمی آید


+ طُرّه ی شاهد دنیا همه بند است و فریب

   عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع


+ بر مِهر چرخ و شیوه ی او اعتماد نیست

   ای وای بر کسی که شد ایمِن ز مَکر وی


+ سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن

   ای جهان دیده ثبات قدم از سفله مجوی


+ جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد

   زنهار دل مبند در اسباب دنیوی


+ جهان پیر رعنا را ترحّم در جِبلّت نیست

   ز عشق او چه می جویی ، در او همّت چه می بندی ؟


+ نقد عمرت ببرد غُصّه ی دنیا به گزاف

   گر شب و روز در این قِصّه ی مشکل باشی


+ چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو

   ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی


+ به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

   علاج کی کُنَمَت ؟ « آخرُ الدّواءُ الکَی »

   زمانه هیچ نبخشد که باز نستاند

   مجو ز سفله مروّت که شیئه ی لاشی

   نوشته اند بر ایوان جنه المأوی

   که هر که عشوه ی دنیا خرید وای به وی

 ( شرح بر مقامات اربعین ، دکتر دامادی ، ص 26-28 )

داستان طوطی و بقّال ( دفتر اول مثنوی )

« بقالی طوطی زیبا و خوش نوایی داشت و با مشتریان ، نکته ها می گفت و آنان را به خود سرگرم می داشت . هر وقت که بقال از دکان بیرون می رفت ، طوطی مواظب دکانش می شد .

روزی طوطی در دکان به پرواز درآمد و شیشه های روغن گُل را بر زمین ریخت . بقال وقتی که به دکان بازگشت و دید که روغن ها روی زمین پخش شده ، خشمگین شد و چنان ضربتی بر سر طوطی نواخت که پرهای سرش فرو ریخت و تا چند روز از سخن گفتن و بانگ برآوردن خودداری کرد .

این گذشت تا اینکه روزی مرد ِ طاسی از کنار دکان می گذشت و همین که چشم طوطی به او افتاد ،‌خیال کرد که طاسی آن مرد نیز سببی مانند طاسی او دارد . پس ناگهان طوطی به سخن آمد و از آن مرد پرسید : « مگر از شیشه روغن ریختی ؟ » مردم از شنیدن این سخن و مقایسه ی طوطی به خنده افتادند ؛ زیرا که طوطی ، قیاس نابجا کرده بود و طاسی خود را با طاسی آن مرد ، یکی فرض کرده بود . »

( شرح جامع مثنوی معنوی ، کریم زمانی ، دفتر اول ،‌ ص 123 )

بود بقالی و وی را طوطیی

خوش‌نوایی سبز و گویا طوطیی

بر دکان بودی نگهبان دکان

نکته گفتی با همه سوداگران

در خطاب آدمی ناطق بدی

در نوای طوطیان حاذق بدی

خواجه روزی سوی خانه رفته بود

بر دکان طوطی نگهبانی نمود

گربه‌ای برجست ناگه بر دکان

بهر موشی طوطیک از بیم جان

جست از سوی دکان سویی گریخت

شیشه‌های روغن گل را بریخت

از سوی خانه بیامد خواجه‌اش

بر دکان بنشست فارغ خواجه‌وش

دید پر روغن دکان و جامه چرب

بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب

روزکی چندی سخن کوتاه کرد

مرد بقال از ندامت آه کرد

ریش بر می‌کند و می‌گفت ای دریغ

کافتاب نعمتم شد زیر میغ

دست من بشکسته بودی آن زمان

که زدم من بر سر آن خوش زبان

هدیه‌ها می‌داد هر درویش را

تا بیابد نطق مرغ خویش را

بعد سه روز و سه شب حیران و زار

بر دکان بنشسته بد نومیدوار

می‌نمود آن مرغ را هر گون نهفت

تا که باشد اندر آید او بگفت

جولقیی سر برهنه می‌گذشت

با سر بی مو چو پشت طاس و طشت

آمد اندر گفت طوطی آن زمان

بانگ بر درویش زد چون عاقلان

کز چه ای کل با کلان آمیختی  ؟

تو مگر از شیشه روغن ریختی ؟

از قیاسش خنده آمد خلق را

کو چو خود پنداشت صاحب دلق را

کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

آزمون های ضمن خدمت معلمان تا چه حد مفید است ؟

شاید در اولین نگاه  این گونه کلاس ها برای بالا رفتن سطح علمی و آگاهی های آموزشی معلمان بسیار مفید و کارآمد به نظر برسد ولی اگر درست انجام نشود ، آسیب های زیادی را در پی خواهد داشت که متأسفانه فعلاً آسیب ها و ضعف های اینگونه آزمون ها بسیار زیاد است .

آزمون های ضمن خدمت فرهنگیان به چند صورت انجام می شود :

1- تشکیل کلاس های حضوری و بعد از آن آزمون ؛ این شیوه شاید از نظر کیفی بهتر به نظر برسد ولی از نقطه ضعف های آن این است که اگر در طول سال تحصیلی تشکیل شود ، همکارانی که تمام ساعات روزانه و هفتگی خود را در مدارس به سر می برند ، امکان حضور در چنین کلاس هایی را ندارند . بنابراین نمی توان گفت که این شیوه بهترین شکل برگزاری کلاس های ضمن خدمت است .

2- آزمون هایی که بعد از ثبت نام در سایت ضمن خدمت در چندین مدرسه و با حضور انبوه زیادی از معلمان انجام می گیرد . نقدی که بر این شیوه وارد است این است که با وجود برنامه ریزی زیاد برای طرح سوال و برگزاری آزمون و در خدمت گرفتن مراقب و پذیرایی و ...متأسفانه فضایی نامناسب و نادرست در حین امتحان حاکم می شود که از کنترل مراقب ها نیز خارج است . بیشتر همکاران گرامی بدون هیچ مطالعه ای از منبع یا منابع در نظر گرفته شده برای آزمون  ، وارد حوزه ی امتحانی می شوند و با مشورت همدیگر -  که در مدرسه همان کار را تقلب می نامند و گاهاً به شدت با آن برخورد می کنند - به جواب دادن سوالات می پردازند . تازه بارها بنده خودم شاهد بودم که بعضی از مراقبین محترم  جواب سوالات را یکی یکی به سمع عزیزان می رسانند و عزیزان همکار نیز با شوق و ولع زیاد به تست زنی و اجرای آزمون می پردازند .

حتی بعضی عزیزان با گوشی خود از این کلاس به آن کلاس ارتباط زنده برقرار می کنند و ...

خوب ، اگر واقعاً عزیزان ما در سازمان آموزش و پرورش بعد از این همه هزینه ی برگزاری آزمون و پذیرایی و حقوق مراقب ها و غیر مراقب ها در فکر بالا بردن سطح علمی و فرهنگی همکاران فرهنگی هستند ، باید بدانند که این کاری بسیار غیر سازنده و بی فایده و نوعی ظلم و استفاده ی بیجا از بیت المال است .

پس اینگونه برگزاری آزمون برای بیشتر همکاران هیچ سودی ندارد ؛ تنها بیهوده بیت المال هزینه می شود ؛ تقلّب رواج می یابد ؛ ارزش آزمون و امتحان به صفر می رسد ؛ البته جای گفتن است که بعضی ها از این آشفته بازار و آب گل آلود ، سود شایانی می برند .

3- آزمون هایی که به صورت اینترنتی انجام می گیرد . ابتدا سی دی درس مورد نظر به همکاران داده می شود و همکار محترم با نصب آن روی کامپیوتر شخصی ، به مطالعه می پردازد و بعد از مراحل پیش بینی شده به مرحله ی آزمون می رسد .

در همین شیوه هم متأسفانه کار به درستی انجام نمی شود . شیوه ای که به نظر می رسد ، دارای نقطه ضعف ها و صرف هزینه های کمتری باشد ، ولی باز هم بعضی همکاران محترم انتظار دارند که همکار دیگری با صرف وقت به جای او آزمون دهد و نمره ی قبولی بگیرد .

کاش کمی یاد می گرفتیم و در بین ما ایرانی ها فرهنگ می شد که تقلب در هر زمینه و درجه ای کاری زشت و نادرست است ؛‌مخصوصاً اگر از جانب ما فرهنگیان باشد . همین عادی شدن بی قانونی و تقلب است که در مدارس ما افرادی مثل بنده تحت فشار مدیر و اداره و اولیا و دیگران واقع می شویم و بعضی ها با سهل انگاری و تسامح در نمره دادن و انجام ارزشیابی های سرسری و ظاهری ، قصد عزیز شدن پیش مدیر و معاونین و گرفتن اضافه کاری های سال بعد و ... دارند ؛ چرا که امروزه در سیستم آموزش ما اجرای عدالت و مفت نمره ندادن و سختگیری سر جلسه ی آزمونها کاری بیهوده جلوه داده می شود . اینجاست دانش آموز ما با گرفتن تنها 4 نمونه سوال باز هم نمره ی 2 می گیرد و همکار عزیز ما باز هم آن 2 را به 10 تبدیل می کند .

حال ، با این شیوه ها می توان انتظار داشت جامعه ای داشته باشیم که بی نقص و به دور از دزدی و ریا و ظاهرسازی و تقلب و ... باشد . آیا اگر یک رئیس بانکی میلیاردی دزدید ، این کار او را نمی توان بد تربیت کردن در سیستم نظام آموزش دانست ؟! آیا ماها مقصّرنبودیم که نتوانستیم در بین بچه های خود فرهنگ عدالت و حق جویی و هراس از بی قانونی و تقلب را نهادینه کنیم ؟! آیا اگر بچه های ما با این شکل آموزش و ارزشیابی در مدارس و انواع دانشگاهها ، فرهنگ عدالت و قانون مداری را یاد نگیرند ، می توان انتظار داشت که در آینده حاکم خوبی برای ما شوند ؟!  قاضی عادلی باشند ؟! معلم منصفی باشند ؟! مغازه داری باشند که در ترازو کم نگذارند ؟! رئیس بانکی باشند که به به فکر پارتی بازی و پولشویی نباشند ؟!

مجملش گفتم نگفتم زان بیان

ورنه هم افهام سوزد هم زبان